۱۳۹۰ دی ۲۲, پنجشنبه

حالا این دل جای "او"ست


غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین
بگذار همانجا بماند
فقط از لابه لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت ...
دلت را محکم تر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگ
و همه حسرت ها و آرزوهایت ...
باز هم محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!
حالا آرام تر، آرام تر بتکان
تا خاطره هایت نیفتد
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟
خاطره، خاطره است
باید باشد، باید بماند ...
کافی ست؟
نه، هنوز دلت خاک دارد
یک تکان دیگر بس است
تکاندی؟
دلت را ببین

چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟
حالا این دل جای "او"ست
دعوتش کن
این دل مال "او"ست...
همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا
و حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه
یک قاب تجربه و مشتی خاطره
مشتی خاطره و یک "او"...
"عرفان نظر آهاری"

۱۳۹۰ دی ۲۱, چهارشنبه

چشمه ی نور


هرچند که در کوی تو، مسکین و فقیریم
رخشنده و بخشنده، چو خورشید منیریم
خاریم و طربناک تر از باد بهاریم
خاکیم و دلاویزتر از بوی عبیریم
از ساغر خونین شفق، باده ننوشیم
وز سفره ی رنگین فلک، لقمه نگیریم
بر خاطر ما، گَردِ ملالی ننشیند
آئینه ی صبحیم و غباری نپذیریم
ما چشمه ی نوریم، بتابیم و بخندیم
ما زنده ی عشقیم، نمردیم و نمیریم
هم صحبت ما باش، که چون اشک سحرگاه
روشندل و صاحب اثر و پاک ضمیریم
از شوق تو، بی تاب تر از باد صبائیم
بی روی تو، خاموش تر از مرغ اسیریم
آن کیست که مدهوش غزل های «رهی» نیست؟
جز حاسد مسکین که بر او خرده نگیریم

اسفند ماه 1339
رهی معیری

۱۳۹۰ دی ۱۵, پنجشنبه

افق روشن


روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دستِ زیبایی را خواهد گرفت.
روزی که کمترین سرود
بوسه است،
و هر انسان
برای هر انسان
برادری‌ست.
روزی که دیگر درهای خانه‌شان را نمی‌بندند
قفل،
افسانه‌یی‌ست
و قلب
برای زندگی بس است.
روزی که معنای هر سخن دوست‌داشتن است
تا تو به خاطرِ آخرین حرف دنبالِ سخن نگردی.
روزی که آهنگِ هر حرف، زندگی‌ست
تا من به خاطرِ آخرین شعر رنجِ جُست‌وجوی قافیه نبرم.
روزی که هر لب ترانه‌یی‌ست
تا کمترین سرود، بوسه باشد.
روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود.
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم...
و من آن روز را انتظار می‌کشم
حتا روزی
که دیگر
نباشم.
"احمد شاملو"